وبلاگ "صفحه"

وبلاگ "صفحه"

داستان تحفه

مرد تاجری که عازم سفر به آفریقا بود، رو به پسر کوچکش کرد و گفت :
- پسرم. امروز عازم آفریقا هستم. چه چیزی به عنوان تحفه برای تو بیاورم؟
پسر بی درنگ جواب داد :
- یک خرص قطبی
مرد تاجر اندکی تامل کرد و گفت :
- پسرم ! خرس قطبی فقط در سرما زندگی می کند. اگر آنرا به اینجا بیاورم ممکن است از گرما مریض شود.
پسر گفت :
- نگران نباش من آن را در یخچال می گذارم تا خنک شود.
مرد تاجر دوباره تاملی کرد و گفت :
- آخر خرص قطبی خیلی بزرگ است. در یخچال ما جا نمی شود.
پسر گفت :
- پس یک یخچال بزرگ هم با خود بیاور.
مرد تاجر باز هم کمی تامل کرد ولی به جایی نرسید. بناچار قول خرص قطبی را به پسر کوچکش داد و به آفریقا رفت. اتفاقا در آن سفر کشته شد و هیچگاه باز نگشت.
سال ها گذشت، پسر مرد تاجر بزرگ شد و به ارتش پیوست. یک روز به او خبر دادند که باید برای جنگ به مناطقی دور افتاده برود. پس رو به پسر کوچکش کرد و گفت :
- پسرم! باید برای دفاع از مام وطن به مناطقی دور افتاده سفر کنم و ممکن است مدتی پیش تو نباشم. در نبود من تو باید از مادرت مراقبت کنی.
پسر مرد جنگاور گفت :
- مطمئن باش که من این کار را بخوبی انجام خواهم داد. فقط لطفا از آنجا برای من یک همبازی بیاور تا دیگر وقتی که تو به جنگ می روی من تنها نمانم.
مرد جنگاور اندکی تامل کرد و گفت :
- پسرم! راستش آنجایی که جنگ شده است، هیچکس پسر بچه ای به سن و سال تو ندارند.
پسر مرد جنگاور گفت :
- من اصلا پسر ها را دوست ندارم. من همبازی دختر می خواهم.
مرد جنگاور تامل دیگری کرد و گفت :
- پسرم! دختر ها در بازی جر می زنند و آن وقت است که تو آرزو می کنی که ایکاش تنها بودی.
پسر گفت :
- نگران نباش پدر! من با او از آن بازی هایی نخواهم کرد که بتواند در آن جر بزند.
مرد جنگاور باز هم تامل دیگری کرد ولی بجایی نرسید. بناچار قول همبازی دختر را به پسرش داد و به جنگ رفت. اتفاقا در همان روز اول کشته شد.
سال ها گذشت، پسر مرد جنگاور بزرگ شد و به علوم هوا فضا علاقمند گشت. روزی به پسر کوچکش رو کرد و گفت :
- پسرم! باید برای ماموریتی چند روزه به فضا بروم. کاری نداری ؟ خدافظ
زمانی که داشت از در خارج می شد. پسرش گفت :
- پدر پدر. لطفا از فضا که برگشتی. برایم پیتزا بخر.
مرد فضا نورد اندکی تامل کرد و گفت :
- پسرم! آخر نمی شود.
پسر گفت :
- چرا نمی شود؟ پولش را نداری؟
مرد فضا نورد گفت :
- چرا پولش را که دارم. ولی آخر...
پسر گفت :
- آخر چی؟ آخر چی پدر؟
مرد فضا نورد گفت :
- نمی شود ازین خواسته ات صرف نظر کنی؟
پسر گفت :
- پدر! تو که می دانی من چقدر پیتزا دوست دارم.
مرد فضا نورد اندکی تامل کرد. دوباره کمی بیشتر تامل کرد. ولی هر چه تامل کرد به جایی نرسید. کل شجره نامه آبا و اجدادیش به همراه تمام نظریات کارل گوستاو یونگ در مورد انتقال خاطرات بصورت ژنتیکی و تاثیر آن در نسل های آینده به ناگهان از مقابل چشمانش گذشت. نهایتا تصمیم خودش را گرفت. سرش را بالا گرفت، مستقیم به چشمان پسر نگاه کرد و گفت :
- ببین پسرم! فضا جایی است که مثل زمین کسی در آن زندگی نمی کند. حد اقل تا کنون اثری از وجود موجودات فضایی، حتی در حد باکتری هم پیدا نشده است. آنچه که در اخبار گزارش می شود نیز همه بر پایه حدس و گمان است و هنوز چیزی ثابت نشده است. حتی بحث وجود آب هم در میان اندیشمندان از اعتبار کافی برخوردار نیست. پس احتمالا کسی هم برای درست کردن پیتزا در آنجا پیدا نخواهد شد.
پسر خندید و دستی بر پشت پدرش زد و گفت :
- وقتی برگشتی از همین سر کوچه بگیر با یه نوشابه.
مرد فضا نورد به اداره هوا فضا زنگ زد و پروازش را کنسل کرد. بجایش دوتا پیتزا سفارش داد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیل مورا

بجای "آمارهای دروغ"، "آمار دروغ ها" را داشته باشیم

با توجه به اینکه در مملکت ما هر چیزی تعریف خودش را دارد و علم آمار و روش های آمار گیری و تفسیر نتایج آن هم ازین قاعده مستثنی نیست و بعد از یک سال که آمار گرفتیم آخر معلوم نیست که این آمار از کجا آمده و چه ملاک هایی برای ورود اطلاعات وجود داشته، چه بخشی از اطلاعات یکهو حذف شده و فرمول ها چقدر دستکاری شده اند (که اگر هم همه اینها درست انجام شده باشد دیگر اعتمادی برای پذیرش نتیجه وجود ندارد) و ...، بیاییم امسال بجای اینکه صبر کنیم تا آخر سال دوباره همین ها را تحویل بگیریم، این آمار را بحال خودشان رها کنیم (حداقل تا روزی که فرهنگش را پیدا کنیم) و بجای آن هر کسی از همین اول سال، "آمار دروغ" های خودش را داشته باشد. فکر می کنم در حال حاضر همین برایمان کافی باشد.

همچنین، برای بالا بردن دقت و یکدست بودن نتایج، روش آمار گیری زیر را پیشنهاد می کنم :


تمام دروغ های روزانه خود را (بدون پارتی بازی) بشمارید و آخر شب عدد آن را در تقویم زیبایی که عیدی گرفته اید یاد داشت کنید (نگران نباشید، این کار تقویم شما را زیبا تر می کند) و در پایان سال تعداد دروغ ها را جمع زده و نتیجه را در عدد هشتاد میلیون (یک هشت با هفت تا صفر) ضرب کنید تا آمار واقعی وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هنری مملکت بصورت دقیق بدست بیاید و حرف و حدیثی در آن نباشد. همچنین برای بالا بردن دقت آمارگیری و اینکه حق کسی ضایع نشود (و با توجه به اینکه دیگر توافق جامعی درباره "مفهوم دروغ" نداریم)، موارد زیر را بعنوان دروغ حساب کنید :

1. مشخص است که هر کلامی که مفهومی را به شنونده منتقل کند و خلاف واقع باشد "دروغ" است و باید ثبت گردد.

2. هر رفتاری که اطرافیان (و حتی خود ما را) در مورد واقعیتی به اشتباه می اندازد (حتی اگر هیچ کلمه ای بیان نشود) "دروغ" است و باید ثبت گردد.

3. هر حرکت خلاف قانونی را اعم از گذشتن از چراغ قرمز یا پارک دوبل، دروغ به خودی (2 تا حساب می شود) حساب کرده و ثبت کنید.(توضیح اینکه در این موارد شما بخود می گویید که شما با بقیه فرق دارید و یک استثناء هستید بنابراین حق انجام دادن این خلاف ها را دارید، که البته یک دروغ بزرگ است)

4. در مورد قبلی چنانچه توجیهی برای کار اشتباه خود به ذهنتان رسید، بلافاصله یک دروغ به خودی دیگر ثبت کنید.

5. هر ادایی که در موقعیت خاصی برای رسیدن به منافعی در می آورید را به تعداد جمعی که آن ادا در آن از شما سر زده "دروغ" حساب کرده و ثبت کنید.(چنانچه دیگر متوجه نمی شوید که کدام رفتارتان ادا حساب می شود و کدام یک رفتار واقعی خودتان است بهتر است تا زمانیکه خودتان را پیدا نکرده و با خودتان آشتی نکرده اید از خانه خارج نشوید)

6. هر زرنگی که انجام می دهید تا بوسیله آن بیش از آنچه حقتان است بدست آورید را به تعداد تمام آنهایی که حقشان را از بین برده اید، "دروغ" حساب کرده و ثبت کنید.(مثال : وقتی در ترافیک سنگین وارد خط مقابل می شوید و یا وقتی که از وسط یک صف طولانی وارد می شوید ، وقتی رشوه می دهید، وقتی اختلاس می کنید و ...)

7. در مورد قبلی چنانچه مساله را بصورت جوک و خاطره برای کسی تعریف کردید، به تعداد شنونده ها (البته برای خودتان) "دورغ" حساب کرده و ثبت کنید (امیدوار باشید که شنونده عاقل و فهیم باشد و این جوک ها را برای کسی تعریف نکند یا در وبلاگش ننویسد که آن وقت باید تعداد نهایی دروغ های خود را در گوگل جستجو کنید.)

8. دروغ های مصلحتی، دروغ های پیش پا افتاده، دروغ های رفاقتی، دروغ های آبکی، خالی بندی ها، سرکاری ها، شوخی های دروغکی، دروغ های شوخکی و موارد مشابه را بجای ماسمالی کردن (و پارسال روزه گرفتم این به اون در)، "دروغ" حساب کرده و ثبت کنید.

9. چنانچه به کسی خیانت کردید (اعم از عاطفی، کاری، مالی، و غیره)، بسته به تاثیری که دروغ شما بر او می گذارد (اعم از مستقیم و غیر مستقیم) به میزان شدت تاثیر (کشنده، نابود کننده، داغون کننده و ...)، محل تاثیر (خود آگاه یا ناخود آگاه) و تعداد روزهایی که این تاثیر بر او می ماند (چند ماه، چند سال و یا احتمالا تا آخر عمر) و اینکه بخاطر وضعیتی که برای آن شخص ایجاد کرده اید، به نوبه خود چقدر دروغ خواهد گفت (وهزاران مورد دیگر)، بسته به کرمتان "دروغ" ثبت کنید.(برای ثبت، ممکن است به چندین تقویم احتیاچ پیدا کنید)

10. در مورد قبلی چناچه توجیهی به ذهنتان نزدیک شد، قبل از هرگونه جو سازی و فرافکنی، تعداددروغ ها را به توان 10 رسانده و ثبت کنید.

11. چنانچه در حرف ها ورفتار طرف مقابلتان متوجه هر یک از انواع دروغ های ذکر شده ( و ذکر نشده) شدید و به روی مبارک نیاوردید، به اندازه او، خود را شریک جرم و دروغ های او را برای خودتان ثبت کنید.

12. چنانچه برای افزایش لایک، بازدیدکننده، طرفدار و یا فروش بیشتر، برتر جلوه دادن حزب سیاسی مورد علاقه خود ویا توجیه باور و یا طرز فکری (که خودتان نمی دانید از کجا آمده و فقط منافع شما در آن است) و یا صرفا برای بازی با احساسات خواننده، مطلبی را از خودتان ساختید (ویا کپی کردید) که با دنیای واقعیت ها ارتباطی نداشته ولی آن را بعنوان اتفاقی که افتاده و یا راه حلی آزمایش شده و یا داستانی تاریخی به خوانندگان خود قالب کردید و یا اینگونه مطالب را لایک و یا بازنشر یا لینک کردید، به تعداد همه این ها، "دروغ" حساب کرده و ثبت کنید.

13. و در نهایت هر اقدامی را که در جهت گسترش و نشر فرهنگ دروغ، تقلب و ریا، وارونه نمایی، سیاه نمایی، سفید نمایی، کم نمایی، زیاد نمایی، زشت نمایی، قشنگ نمایی، نشر جهل و خرافات، پنهان کردن واقعیات، غلط جلوه دادن واقعیات، بزک کردن واقعیات، نادیده گرفتن واقعیات، خود گول زنی، دیگر گول زنی، تبلیغات دروغین و ضد تبلیغات، تخریب دیگران، مظلوم نمایی، ظالم نمایی و ... از طریق دروغ و ریاکاری و غیره انجام دادید، بدون توجه به اینکه چقدر برایتان توجیه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، عقیدتی، فیزیکی، شیمیایی، متافیزیکی و غیره دارد، به میزان لازم "دروغ" حساب کرده و ثبت کنید.

پیشنهاد می کنم در انتهای سال و برای محاسبه عدد نهایی، از یک کامپیوتر با حد اقل 8 گیگابایت رم استفاده کرده و قبلا سیستم عامل خود را بروز رسانی کنید.با تشکر از اینکه در حفظ و نشر آمار تلاش می کنید و بر این باورید که "واقعیت تلخ هزار بار بهتر از دروغ زیباست".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیل مورا

کلماتی که مخصوص فرهنگ ما هستن (+18)

می گن اسکیمو ها 50 نوع کلمه برای "برف" دارن. یعنی برای حالتی که این ذرات جامد از آسمون می باره 50 اسم مختلف بکار می برن. شاید فکر کنین که اسکیمو ها حتما خیلی بیکارن که نشستن 50 تا کلمه مختلف رو ساختن که فقط وقتی مثلا رفتن پشت پنجره و ازشون پرسیدن اون بیرون چه خبره؟ بگن : خوب معلومه. داره برف میاد. ولی باید بگم که اسکیمو ها خیلی هم پرکارن و همیشه در حال تلاش برای مبارزه با سختی های طبیعت اطرافشون هستن. ولی واقعا چرا 50 کلمه بجای 1 کلمه؟

واقعیتش اینه که اون ها به این 50 کلمه در زندگی روزمره واقعا احتیاج دارن! مثلا موضوع به این سادگی نیست که یه نفر بره پشت پنجره و خبر بده که داره برف میاد. بلکه احتمالا اگه بجای حالتی که اومدن برف داره از یکی از 49 واژه دیگه بطور اشتباهی استفاده کنه ممکنه هیچ کدوم تا فردا صبح دیگه زنده نباشن! و این احتیاجه که باعث ساختن کلمات مختلف می شه.

بطور کلی همیشه اول یه کلمه استفاده می شه بعدا ساخته می شه (نه اینکه یه هیئتی بشینن کلماتی رو بسازن بعدش بگن های ملت بیاین کلمه جدید آوردیم ببرین استفاده کنین حالشو ببرین!) هیچ کلمه ای هم بدون اینکه بطور روزمره استفاده بشه در فرهنگ روزمره مردم باقی نمی مونه.

خوب تا اینجای حرفام احتمالا براتون خیلی هم جالب بود. ولی متاسفانه بقیش دیگه خیلی جالب نیست! چونکه می خوام کلماتی رو که ما ایرانی ها در فرهنگ خودمون برای "تحقیر کردن" همدیگه (متاسفانه مثل نقل و نبات) بکار می بریم در اینجا بر شمرم. احتمالا بیش از 50 تا کلمه برای این موضوع داریم :

+18>>>>>

اوسکول، شاسکول، منگول، امل، ازگل، زرنگ، مشنگ، قشنگ، گولاخ، بیلاخ، خل، چل، خرف، خنگ، سوسول، خزوخیل، ضایع، ذاقارت، زنیکه، مرتیکه، ننر، نمکدون، سیب زمینی، هویج، پشمک، خیارشور، ماست، بادمجون، گلابی، گوشت، نمک(به تنهایی)، جواد، عباسقلی، کامبیز، هوشنگ، عزرائیل، یزید، شمر، کافر، نامسلمون، بی بته، بی اصل ونسب، بی خانواده، بی پدر، بی کس و کار، بی خاصیت، بی وجود، لا ابالی، یلا قبا، ننه قمر، عمه، شوهر عمه، خاله، دایی، عمو، شتر، میمون، بوزینه، غورباقه، وزق، یابو، الاغ، کفتار، مارمولک، بیلمز، روانی، دراز، کوتوله، خیکی، قناس، چپول، کدی، دهاتی، شهرستانی، خیابونی، بیابونی، ولویی، اینکاره، اونکاره، همه کاره، چند کاره، شب کار، روز کار، لنگی، شوفر، دکتر(!)، قصاب، حمال، کاسب، بنداز، پاچه خوار، دستمال، خاک انداز، دسته بیل، دسته هاونگ، آبکش، مجسمه، مفت خور، حروم خور، آش خور، آشغال خور، پلو خور، کره خور، ربا خور، مال مردم خور، دزد، آدم فروش و و و .......

می بینین که این کلمات اصلا "فحش" نیستن (حتی خیلی وقتا در زمان استفاده، در چشم طرف هم خیره می شیم) و فقط واژه هایی هستن که در محاورات روزمره و بصورت کاملاعادی برای "ترور شخصیت" به کمک ما میان و کار مارو راه میندازن درست مثل اسکیموها که به 50 نوع کلمه برای گفتن "برف" احتیاج دارن تا اموراتشون بگذره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیل مورا

ارتباط شادی و کمال

شادی و کمال با هم ازدواج کردند.

اخلاق کمال باعث می شد شادی هر روز کمتر بخواهد با کمال باشد.

.

.

چند سال گذشت. کمال همان کمال بود ....

شادی بلاخره رفت !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیل مورا

سال خروس مبارک !!

عید همه توووووووووووووووووووووون مبارک !

سال خروس رو بهتون تبریک می گم !


این خروس ما  صبح تا حالا از خوشحالی 96 بار قوقولی قو قو کرده. الانم داره تو حیاط بالا و پایین می پره همه جا رو گذاشته رو سرش.

چند ساعت قبل از تحویل سال، یکی از دوستانم اومده بود سری به من بزنه. وقتی داشت میومد داخل خونه به خروس ما گفت : تو چرا انقد خوشحالی؟ مگه سال تو داره تحویل می شه؟

خروسمون گفت : پس فکر کردی فقط شما سالتون شمسیه؟ ماهم شمسی کار می کنیم. تازه مثل شما پنجشنبه ها هم نیمه وقتیم. یعنی1 بعد از ظهر به بعد دیگه خروس خودمونیم.

دوستم گفت : صبح به صبح یه قوقولی قو قو کردنم این حرفا رو داره آخه؟! سال شماری واسه آدمیزاده! به چه درد خروس می خوره؟

خروس منم این حرفو که شنید. خیلی بهش برخورد. گفت :

- اولا که خروس و آدمیزاد نداره. تازه اگه هم قرار بود بین حیوانات فرقی باشه، شما جزو 12 تای اول نبودین. چونکه هیچ سالی سال آدمیزاد نام گذاری نشده!!!

دوست منم این حرفو که شنید از کوره در رفت. گفت :

- حیووووون ؟؟؟!!! به من می گی حیوون؟ ما آدما اشرف مخلوقاتیم. ما کجا مرغ و خروس کجا؟

کم کم داشتم نگران می شدم که خروسه بپره چنگی چیزی به صورت این رفیقمون بندازه که دیدم بر عکس تصور من، روش رو کرد اونور و رفت. فکر می کنم ترجیح داد به این بحث ادامه نده. البته دوستم ازینکه شاخ خروس رو شکسته خیلی خوشحال بنظر می رسید. منم ترجیح دادم دخالتی نکنم تا قضیه به همینجا ختم شه و روز اول سال کسی خراب نشه.

اینا رو گفتم که بدونین خروس ها چه موجودات نازنینی هستن. یه بار دیگه سال خروستون مبارک :)))

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیل مورا