مردی را شبانه در حال تجاوز به زنی دستگیر کردند.

در گزارش این دستگیری آمده بود:

این مرد در حالی دستگیر شد که لخت مادرزاد در تختخواب زن صاحب خانه به خوابی عمیق فرو رفته بود. همچنین دست ها، پاها و دهان زن صاحبخانه (اوهم لخت) به تخت بسته شده بود و بشدت گریه می کرد. کلیه اسباب و اثاثیه با ارزش خانه هم بسته بندی شده و جلوی درب خروجی چیده شده بود. در گزارشات پزشکی قانونی آثار مواد مخدر و الکل در خون مرد، همچنین مقاربت جنسی حداکثر 5 ساعت قبل از این اتفاق برای هر دو و نیز کبودی هایی بر روی دست ها و بدن زن که نشانه تقلای زیاد برای رهایی بوده است، ثبت شده است. علاوه بر این لوازم و آثار مواد مخدر در آشپزخانه و نیز زخمی در مچ دست راست مرد دیده می شود و خون و سلول های مرده دست او در قسمتی از دیوار حیاط و نرده های بالای آن پیدا شده است.

در گزارش بازپرس پرونده آمده است:

از شواهد و گزارشات چنین بر می آید که این مرد، شب هنگام از دیوار حیاط بالا رفته و وارد خانه زن شده است. حدود 1 ساعت به جمع آوری اسباب منزل پرداخته است و وقتی که برای جمع آوری جواهرات زن صاحب خانه وارد اتاق او شده است، او بیدار شده و متهم مجبور شده است، دست ها، پاها و دهان اورا ببندد. در این هنگام در گیری ای که بین او و صاحب خانه رخ داده است باعث شده است که مرد متجاوز عصبی شده وبه آشپزخانه رفته و برای آرام شدن، از مواد مخدری که با خود آورده استفاده کند، متهم سپس دوباره به اتاق خواب رفته و علی رغم مقاومت صاحب خانه به او تجاوز کرده، اما پس از آن بعلت تاثیر شدید مواد مخدر، همانجا به خوابی عمیق فرو رفته است. همسایه ها که صداهای کشیده شدن پایه تختخواب را شنیده اند، پلیس را خبر کرده ودقایقی بعد، مرد توسط پلیس دستگیر شده است.


دفاعیات این مرد در دادگاه :

قاضی : آیا شما اثاثیه منزل را جمع کرده بودید؟

متهم : نخیر. احتمالا صاحب خانه قرار بوده بزودی به مسافرت برود و لوازم را خودش جمع کرده است.

قاضی : آیا فکر می کنید برای رفتن به مسافرت به حمل قالی و لباسشویی خانه هم احتیاجی بوده است؟

متهم : نخیر احتمالا ایشان قصد داشته اند پس از بازگشت سریعا به محلی دیگر اسباب کشی کنند و از پیش کارها را انجام داده اند.

قاضی : آیا شما آن شب مواد مخدر استفاده کرده بودید؟

متهم : نخیر بنده در حالت کاملا عادی بودم.

قاضی : گزارش پزشکی قانونی می گوید که در خون شما آثار مواد مخدر و الکل زیادی کشف شده است و شواهد نشان می دهد که شخصی در آشپزخانه همان موادی که در خون شما بوده است را حدود یک ساعت قبل از دستگیری شما، مصرف کرده است.

متهم : بنده گزارشات پزشکی را مردود می دانم. روش های آزمایشگاهی هنوز به درجه ای نرسیده است که با قطعیت صد در صد بتواند وجود موادی را در خون ثابت کند.

قاضی : فکر می کنید چه کسی در آشپزخانه مواد مخدر مصرف کرده است؟

متهم : احتمالا همان خانومی که در اتاق خواب بود.

قاضی : در خون ایشان هیچ مواد مخدری گزارش نشده است.

متهم : احتمالا با استفاده از موادی دیگر، آثار را در خون خود از بین برده است.

قاضی : آثار مقاربت جنسی روی لباس شما و آن خانونم کشف شده است و بنظر می رسد که شما بزور به آن زن تجاوز کرده اید.

متهم : نخیر، بنده احساس کردم که به برقراری رابطه جنسی احتیاج دارم و به دستشویی رفتم و خودم را ارضا کردم. آن خانوم هم احتمالا خودش همان کار را کرده است و این فقط یک همزمانی اتفاقی بوده است.

قاضی : دی ان ای و اسپرم شما در داخل واژن قربانی شناسایی شده است. چه توضیحی در این مورد دارید؟

متهم : ممکن است شخصی با دی ان ای کاملا مشابه و به قصد بدنامی بنده اقدام به تجاوز کرده باشد.

قاضی : أصلا شما چرا وارد خانه آن زن شدید؟

متهم : بنده به درخواست خود ایشان برای کمک به جمع آوری اثاثیه وارد منزل شدم.

قاضی : در نیمه شب؟

متهم : من هم ازاینکه ایشان خیلی عجله داشت تعجب می کنم.

قاضی : پس چرا بجای اینکه از در داخل شوید از دیوار بالا رفتید؟ یکی از همسایه ها گزارش می کند که شما را در حال بالا رفتن از دیوار دیده است. همچنین خون شما بر روی دیوار پیدا شده است.

متهم : بنده برای کیش کردن گربه به بالای دیوار رفتم. بعد ازاینکه گربه را کیش کردم. دلیلی ندیدم که دوباره به داخل خیابان بپرم و از درب به داخل حیاط بروم . بنابر این از همانجا به داخل حیاط پریدم. فکر می کنم که عقل هم اینچنین حکم می کند.

قاضی : آخرین دفاع خود را بگویید.

متهم : تمام اعضاء خانواده من حاضرند شهادت بدهند که تاکنون هیچ عمل خلافی از من ندیده اند و من را آدم درستکاری می دانند. بنابر این خواهش می کنم به ندای درونی خود رجوع کرده و بنده را از این اتهامات شرم آور تبرئه فرمایید.

سرانجام پروده:

قاضی پرونده پس از شنیدن دفاعیات متهم، اعلام کرد شواهد کافی برای اثبات ادعای زن صاحب خانه و همسایه ها وجود ندارد و متهم را از کلیه اتهامات تبرئه کرد.

چنانچه پس از خواندن این داستان بسیار حرص خوردید، باید به شما بگویم که این فقط یک داستان بود و هدفش هم این بود تا به شما بفهماند وقتی برای اثبات باورهای احمقانه خود، دلایلی می آورید که هر کدام، دیگری را نقض می کند، شنونده آگاه، چقدر از دست شما حرص می خورد.